Vina :: World

World

عکس هاى فوق العاده

امسال کارنامه ها😅😅😅😅😂😂😂😂

 

 

وقتى یکى برخلاف من نظر میده😂

اقایون در خانه تکانى😂

‏نقش اقایون تو خونه تکونی:

_بسه دیگه
_اونجا رو نمیخواد بشورین
_نهههه اون تمیزه
_شما دیوونه اید
_یه چایی واسه من بیارید
_انقد اب نریزیددددد
_این باز بوی چیه میاد؟
_نهار کی حاضر میشه؟
_اینی که باهاش شیشه رو تمیز میکنی شلوار من نیست؟!🙈😁😂

انتخابات😂

زنی از شوهرش پرسید "انتخابات" چیه؟

 مرد گفت: یادته ازت خواستگاری کردم و قول دادم تمام آرزوهاتو برآورده کنم، همه جا ببرمت، همه چیز برات بخرم و بذارمت رو چشام😍

زن گفت: آره ولی هیچ کدومو انجام ندادی🙄

گفت: اینم همونه!😂

 

عکس نوشتهbts

حرف راست

داستانى در مورد قضاوت کردن

🌷🌷🌷

مردی چهار پسر داشت. آن‌ها را به ترتیب به سراغ درخت سیبی فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آن‌ها خواست که بر اساس آن‌چه دیده بودند درخت را توصیف کنند.

پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»

پسر دوم گفت: «نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»

پسر سوم گفت: «نه، درختی بود سرشار از شکوفه‌های زیبا و عطرآگین و باشکوه‌ترین صحنه‌ای بود که تا به امروز دیده‌ام.»

پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار از میوه‌ها و پر از زندگی.»

 مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده‌اید. شما نمی‌توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید.

اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده‌اید. 

 مبادا بگذاری سختی یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل‌های دیگر را از بین ببرد.

 

🌷🌷🌷

این دوازده جمله را حتما بخوانید و به یاد داشته باشید

🌷🌷🌷

این 12 جمله را حتماً بخوانید   :  💕

 

💕  1_   یادت باشه تا خودت نخوای هیـچ کس نمیتونه زندگیتو خراب کنه❕

 

💕  ۲_   یادت باشه که آرامش رو باید تو وجود خودت پیدا کنی❕

 

💕  ۳_   یادت باشه خدا همیشه مواظبته❕

 

💕  ۴_   یادت باشه همیشه ته قلبت یه جایی برای بخشیدن آدما بگذاری  ....        

 

 💕 ۵_   منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش  ...اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕

 

💕 ۶_  زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند

مراقب حرفهایمان باشیم  .

 

💕  ۷_  گاهی در حذف شدن کسی از زندگیتان حکمتی نهفته است .اینقدر اصرار به برگشتنش نکنید

 

💕 ۸_  آدما مثل عکس هستن،زیادی که بزرگشون کنی کیفیتشون میاد پایین

 

💕  ۹_   زندگی کوتاه نیست ، مشکل اینجاست که ما زندگی را دیرشروع میکنیم

 

💕 ۱۰_  دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند ، زیرپایت بچین که پله شوند…

 

💕  ۱۱_  هیچوقت نگران فردایت نباش ، خدای دیروز و امروزت ، فرداهم هست…

 اگر باشی ...

 

 💕 ۱۲_ ما اولین دفعه است که تجربه بندگی داریم ولى اوقرنهاست که خداست 

🌷🌷🌷

اندکى تفکر

🌷🌷🌷

 

دڪتر الهی قمشه ای چقدر زیبا میگوید :

 

ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟

ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ،ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ

ﺩﺳﺘﺶ ...

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭﻣﯿﺪﯾﻢﻭﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...

 

ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟

ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ

ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...

ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !

ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!

ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟

ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ

ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢﺣﮑﯿﻤﻪ...

 

ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...

ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﯿﻢ،ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟

ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟

ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟

ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ

🌷🌷🌷

داستان وفادارى🌹

لئو، سگی که برای دیدن صاحبانش که او را در کنار یک پمپ بنزین رها کردند 4 سال انتظار کشید تا بالاخره آنهارا دید.

او بعد از مدتی به بیماری پوستی مبتلا شد اما برای تهیه ی غذا هم هرگز آن محل را ترک نمیکرد.یک زن 45 ساله به نام سائو به اندازه ی توانش هربار به او غذا میداد. سائو بعد از اینکه ضعف و ناتوانی سگ را دید اورا به خانه برد ولی هربار لئو فرار میکرد و سائو او را در همان جاده پیدا میکرد.بالاخره سائو تسلیم شد ولی در تمام مدت برای او کنار جاده غذا برد.4 سال گذشت و لئو بالاخره صاحبانش را دوباره دید. با اینکه سگ کاملا آنها را به یاد آورد ولی در کمال تعجب حاضر نشد با آنها به خانه برگردد.او به سمت سائو رفت. زنی که این مدت به او غذا میداد. صاحبان قبلی لئو هم تصمیم گرفتند تمام هزینه دامپزشکی اش را پرداخت کنند

 

 

نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan