داستانى کوتاه و طنز :: World

World

عکس هاى فوق العاده

داستانى کوتاه و طنز

جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید:

مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت:

تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت:

خانم این روزگاراست وسنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن.

زنه در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند. جوان صدا زد مادر مادر و با صدای بلند صدا زد مادر . 

زن رو برگرداند وخدا حافظی کرد ورفت جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند صندوق دار گفت: 

280هزار تومان جوان گفت : 

اشتباه نمی کنی صندوقدار گفت:

30هزار تومان حساب شما و250هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند

 

جوان از ان به بعد حتی مادرش را خاله صدا میزند

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan